آب در امثال و حکم
در این قسمت ضربالمثلهایی (اكثراً ایرانی) كه به نوعی آب در آنها استفاده شده آورده شده است:
آب تا توی رودخانه است این همه سر و صدا دارد وقتی به دریا برسد ساكت میشود: مصداق كسی است كه تا زمانی بزرگتر از خود در فهم و كیاست ندیده است لاف بزرگی میزند.
آب از آسیاب افتادن: كارها دوباره به مسیر خود افتاده، فتنهها خوابیده و شور و شرها پایان یافته.
آب از آب تكان نمیخورد: جای نگرانی نبودن، در همه چیز و همه جا آرامش برقرار است.
آب از دستش نمیچكد: بسیار خسیس و ناخنخشك است و خیرش به كسی نمیرسد.
آب از دهان سرازیر شدن: بینهایت شیفتة چیزی شدن.
آب از سرچشمه، گل آلود است: كار از بالا خراب است، عیب از ریشه كار است.
آب از سرش گذشت: بدبختی به منتهی رسیده، در نهایت سختی و بدبختی بودن
آب باریكه داشتن: درآمد بخور و نمیر داشتن.
آب خوش از گلو پایین نرفتن: روزگار خوش به خود ندیدن
آب به غربال پیمودن: كارِ بیهوده كردن.
آب بر آتش ریختن: فتنه را نشاندن، غمی را تسلی دادن